نوید شاهد- «یک هفته مانده بود به عید نوروز که خواب دیدم مقام معظم رهبری آمده‌اند خانه ما. من زانو زده بودم جلو ایشان و از مشکلاتم می‌گفتم. ایشان دستی روی سر طاها و امیرعلی کشیدند و عزم رفتن کردند که صدای اذان آمد. خواهش کردم نماز را در خانه ما بخوانند. با لبخند قبول کردند. برای تجدید وضو رفتند داخل آشپزخانه. من توی ردیف اول خانم‌ها ایستادم و به ایشان اقتدا کردم.» این بخشی از فصل دوازدهم کتاب «رویای بیداری» نوشته «نسرین پرک» است که خاطرات شفاهی «زینب عارفی» همسر شهید مدافع حرم «مصطفی عارفی» را روایت می‌‌کند.

«رویای بیداری» در بازار کتاب تعبیر شد

به گزارش نوید شاهد، این کتاب جلد اول از مجموعه مدافعان حریم تاریخ شفاهی زنان قهرمان از آثار نشر «ستاره‌ها» است.

در ابتدای این کتاب آمده است:

به یاد همه از خودگذشتگی‌های آقا مصطفی ...

تحمل همه سختی‌های دین مداری ....

همه محبت‌خالصانه همسرم و اعتماد به ایشان که از سر هوا و هوس راهشان را انتخاب نکردند ....

دومین تصمیم بزرگ زندگی ام را گرفتم و این بار نه برای وصال بلکه برای وداعی ابدی با ایشان و زندگی عاشقانه‌مان ...

... بله ....

گفتم و اینجا بود که ...

من خود به چشم خویشتن

دیدم که جانم می‌رود ....

دیدم که جانم می‌رود .....

این کتاب به بخش‌های «مقدمه ناشر»، «مقدمه راوی»، «مقدمه نویسنده»، «آشنایی در راه مدرسه»، «برای این لحظه خیلی انتظار کشیدم»، «لویزان»، «تو برای کارهای بهتری آفریده شدی»، «آواز جیرجیرک‌ها»، «تقارنی لذت‌بخش»، «ترسی موهوم»، «روزها سخت در راه‌اند»، «جنون قسصری»، «بهار فصل جدایی ما بود»، «باز همان خیابان بود. همان روشنی، همان صدا»، «خواب‌های صادقانه»، «رویای بیداری» و «تصاویر» تقسیم‌بندی شده است.

پانزدهمین روز از دی ماه سال هزار و سیصد و پنجاه و نه بود که شهید مدافع حرم «مصطفی عارفی» در شهر تربت جام دیده به جهان گشود. وی با عشق به اهل بیت (علیهم السلام) رشد یافت و خود را به سوریه رساند تا از حرم حضرت زینب (س) دفاع کند. سرانجام در پنجم اردیبهشت 1395 بود که عارفی در شهر تدمر سوریه به مقام رفیع شهادت رسید. مزار این شهید والامقام در مشهد بهشت رضا (ع) قطعه 15 قرار دارد.

انتهای پیام /

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده