در گفت‌وگو با خواهر شهید "سکینه بیگم نیک‌نژاد" مطرح شد:
چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۴۱
نوید شاهد - خواهر شهید معلم "سکینه‌بیگم نیک‌نژاد" در گفت‌گو با خبرنگار نوید شاهد بیان کرد: «خواهرم به دست منافقان کوردل در محراب مدرسه به شهادت رسید و جان خود را فدای شغل شریف معلمی و دانش آموزان و خدمت در راه کشورش کرد.» این گفت‌وگو را بخوانید.

به گزارش نوید شاهد البرز؛ معلمی رسالتی پیغمبرگونه است. اگر با واژه شهید همراه شود، همه قله‌های ایثار را فتح کرده و به والاترین درجات در عرش الهی رسیده‌ است.

روزهای ناامنی بود. دشمنان خارجی به مرزهای ما تجاوز کرده و رزمندگان ما در مرزهای غربی و جنوب غربی درحال دفاع از کشورمان بودند. منافقان در داخل نیز بیکار نبودند، دست به ترور شخصیت و عناصر کلیدی انقلاب می زدند و گاهی هم با بمب‌گذاری مردم را می‌کشتند. اخبار پُر از این خبرها بود. با همه اینها چرخ‌های مملکت با تلاش و پایداری شیر زنان و دلاور مردان کشورمان می‌چرخید و از این ناامنی ها هراسی به دل راه نمی دادند. در گیر و دار اقدامات ترور منافقان، ماجرایی دیگر در کرج اتفاق افتاد.

معلمی که در محراب علم و دانش به شهادت رسید

 بعدازظهر روز یازدهم بهمن 1360بود. معلم و معاون مدرسه راهنمایی تُرکَمان، خودش را به سرعت به مدرسه رساند که نماز جماعت را برگزار کند اما ....

«معلم شهید سکینه‌بیگم نیک‌نژاد» از شهدایی است که در سنگر مدرسه به شهادت رسید و خون پاکش بر ایثار و فداکاری معلمان این مرزوبوم گواه است.



معلمی که در محراب علم و دانش به شهادت رسید

نوید شاهد البرز در هفته معلم با «اقدس نیک‌نژاد» خواهر این شهید گرانقدر گفت‌وگویی دارد که تقدیم مخاطبان می‌شود.

 

* نوید شاهد البرز: خانم نیک‌نژاد می دانم که شما هم معلم هستید؛ ضمن معرفی بیشتر خودتان بفرمایید که روزهای بازنشستگی را چگونه می‌گذرانید.

خواهر شهید: اقدس نیک‌نژاد، معلم بازنشسته و خواهر شهید سکینه بیگم نیک‌نژاد هستم. اهل و ساکن بهبهان در استان خوزستان هستم. بنده بعد از ۳۰ سال خدمت بازنشسته شدم و اکنون در خانه به همسر و فرزندانم خدمت می‌کنم. اوقات فراغت را هم در مسجد و مجالس قرآن می‌گذرانم.

*نوید شاهد البرز: بفرمایید چه شد که شما و خواهرتان به شغل معلمی روی آوردید.

- خواهر شهید: پدرمان "حاج محمدعلی نیک‌نژاد" مردی مومن و اهل مطالعه بود. کتابخانه ای نفیس داشت که علما و روحانیون بهبهان کتاب هایش را به امانت می‎گرفتند. خواهرم سکینه بیگم فرزند اول خانواده بود. او در خانواده‌ای فرهنگی و اهل کتاب و قرآن بزرگ شده بود و علاقه زیادی به کسب علم و دانش داشت. پدرم که اشتیاق او را برای ادامه تحصیل می‌دید، علی رغم جو آن زمان که دخترها زیاد تحصیل نمی کردند چه برسد که بخواهند به شهر دیگری برای ادامه تحصیل بروند، او را برای تحصیل به اهواز فرستاد. سکینه بیگم معلمی را دوست داشت و معلم شد. من و خواهرهای دیگر هم پیرو او به شغل معلمی روی آوردیم.

*نوید شاهد البرز: رابطه شما با خواهرتان چگونه بود؟
- خواهر شهید: رابطه من با خواهرم بی‌‌‌نهایت خوب و صمیمی بود. او با محبت، مهربان و دلسوز بود. همیشه در زندگی در مورد پیشرفت در علم و دانش به من تذکر می‌داد و در امور زندگی به من کمک می کرد. همین رفتار او باعث شد که من هم مثل خودش به شغل شریف معلمی علاقه مند شوم. او درس‌هایی در زندگی به من داد که هیچ وقت فراموش نمی کنم و همین درس ها باعث پیشرفت من در زندگی شد.

* نوید شاهد البرز: چگونه از شهادت خواهرتان مطلع شدید؟
- خواهر شهید: آن موقع به دلیل جنگ تحمیلی من با فرزندانم در بهبهان در منزل پدری زندگی می کردیم و در همان شهر هم مشغول تدریس بودم که خبر شهادتش را به ما دادند. شب از بهبهان به کرج حرکت کردیم. وقتی رسیدیم متوجه شدیم که شهید عزیز به دست منافقین کوردل در محراب مدرسه در کلاس درس پای تخته سیاه به شهادت رسیده است. جان خود را فدای شغل شریف آموزگاری و دانش آموزان و خدمت در راه کشورش کرد.

*نوید شاهد البرز: نحوه شهادت شهید پاک‌نژاد به چه شکلی بود؟

-خواهر شهید: گروهی از منافقان در تهران با پاسداران درگیر می‌شوند و به سمت کرج می‌گریزند و به منطقه مهرویلا می رسند. وارد مدرسه می‌شوند. دانش آموزان در نمازخانه مشغول برگزاری نماز جماعت بودند که یکی از دانش‌آموزان از ترس دچار افت فشار می‌شود. معاون و معلم متعهد وظیفه خود می‌داند که به داد این دانش آموز برسد. به سمت آبدارخانه می‌رود که آب قند بیاورد در همین حین مورد اصابت تیر قرار می‌گیرد و به شهادت می رسد.

*نوید شاهد البرز: مراسم تشییع پیکر شهید نیک‌نژاد به چه شکلی بود؟
- خواهر شهید: قرار بود پیکرش را از جلوی مدرسه تشییع کنند. پدرم اصرار داشت که پیکر دخترش را به بهبهان ببرد اما با اصرار مسئول بنیاد شهید وقت پیکر را در بهشت زهرای تهران به خاک سپردیم. همه محصلان مدرسه و معلمان آمده بودند و تمام راه فریاد می زدند که مادرمان را از دست دادیم.

 

* نوید شاهد البرز: بعد از شهادت خواهرتان چگونه گذشت؟

- خواهر شهید: بعد از شهادتش حال و هوای خانه غمگین بود. شهادتش به من و خانواده از نظر روحی آسیب زد چون سه فرزندش به ترتیب 11 ساله، ۹ ساله و 7 ساله بودند، از طرف دیگر شاهد بودیم که خواهرمان در راه علم و دانش در مدرسه به شهادت رسیده و شهید همیشه زنده است و خونش پایمان نمی شود.

او معلمی دلسوز، متعهد، فداکار و ایثارگر بود. نسبت به پیشرفت دانش آموزان در تعلیم و تربیت و پایداری در دین انگیزه زیادی داشت. در اثر همین فداکاری جان خود را فدای دانش آموزان کرد.
او همچنین همسری مهربان، مادری دلسوز و فداکار و با دیانت بود. سرشار از عشق به اهل بیت و وجودش با توسل به آنها گره خورده بود.

سخن پایانی:

در پایان می‌خواهم بگویم که شهادت همان عشق است که بنده را مجذوب به رتبه خودش می‌کند.

 

گفت‌وگو از اباذری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده