در نامه شهید "عنبری‌محمود" آمده‎است:
نوید شاهد - شهید "شعبانعلی عنبری‎محمود" از شهدای دوران دفاع مقدس است. در بخشی از خاطرات او گزارشی از روزهای قبل از جنگ در مناطق جنگی و کوموله‌ها و دموکرات‌ها آمده‌است که در ادامه این خاطره خودنوشت را بخوانید.

گزارشی از روزهای قبل از جنگ

به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید "شعبانعلی عنبری‎محمود" هشتم آذر ۱۳۳۹ در شهرستان همدان به دنیا آمد. پدرش حمزه علی و مادرش معصومه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار و وظیفه در جبهه حضور یافت. ۲۵ آذر ۱۳۵۹ در اهواز بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید و پیکر وی را در بهشت زهرای شهرستان تهران به خاک سپردند.

آنچه در ادامه می‌خوانید برشی از خاطرات سرباز شهید عنبری‌محمود" قبل از شروع جنگ از مناطقی درگیر حملات کوموله ها است.

از كنار كرج رد شدیم و نزديك بود كه من گريه كنم، نزديك ظهر در نزديك رزن در چلوكبابي "لاله صحرا" غذا خورديم و به راه خود ادامه داديم. ساعت 2بعداز ظهر بود. از كنار همدان رد شديم و تا غروب آفتاب به كرمانشاه رسيديم چون هوا خراب بود و هليكوپترها حاضر نبودند ما را ببرند شب را در پادگان كرمانشاه مانديم.
 
در مدت 8روز كارها اين بود كه صبح از پادگان با ماشين به هوانيروز مي رفتيم و سوار هليكوپتر مي‌شديم و يك ساعت در آسمان مي‌گشتيم. خلبان مي‌گفت: هوا خراب است باز برمي‌گشتيم بالاخره دومين روز عيد بود كه هوا خوب شد توانستيم تا سنندج برويم و رفتيم. در پادگان سنندج شب را مانديم، مدت 8 روز هم به علت خرابي هوا در سنندج مانديم. من از اين فرصت ها استفاده كردم. براي اين كه زياد ناراحت نشوم. هر روز كرمانشاه و سنندج به شهر مي رفتم و برمي گشتم و شب مي آمدم آن طور كه مي‌گفتند: كردستان آن قدر هم شلوغ نيست و اسلحه مانند سيب زميني و پياز در اين شهر به فروش مي ‌رود ولي امنيت تا حدي هست. فعاليت‌هاي اسلامي در شهر سنندج كاملاْ راكد است در عوض جبهه‌ها چريك‌هاي فدايي دموكرات‌ها، كوموله و چند حزب ديگر فعاليت چشمگيري دارند.

روز یازدهم فروردین 59 ما را از سنندج با هليكوپتر به شهر بانه آوردند. اين جا جاي من خوب است و هر شب نگهبان هستيم. در 24ساعت 8 ساعت و چون من نويسنده گروهان هستم نگهبانيم از اين مقدار هم كمتر است و با داشتن دوستان صميمي خود كه بچه زنجان هستند راحت و خوشحالم و مأموريت ما تا آخر فروردين ماه است كه اميدوارم بعد از مأموريت به كرج بيايم ممكن است شما بپرسيد و مدت 20روز كه در راه بودي چرا نامه ننوشتي در جواب بايد بگويم كه اولاْ معلوم نبود آدرس شهري كه به آن براي مأموريت مي رويم و ثانياْ مي‌خواستم در طي تعطيلات نوروزي شما را ناراحت كنم در صورتي كه به محل مأموريت هم نرسيده بودم تا گزارش از آنجا بفرستم، اميدوارم مرا ببخشيد كه نامه ام طولاني شد. اميدوارم جواب نامه ام را هر چه زودتر بنويسيد كه چشم انتظار نامه شما هستم ديگر عرضي ندارم. خدا نگهدار شما با تقديم احترام برادر حضرت علي عنبري در نامه آينده در مورد بانه شرح بيشتري را مي نويسم. ان‌شاءالله

 

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده