شهيد عزيزالله کمالی ؛
برادرم : سنگر مدرسه را رها نکن و با اين درس خواندنت مشتي محکم بر دهان آمريکا خواهي زد و با اين درس خواندن مي تواني راه شهيدان را ادامه دهيد .
علم اندوزی، ادامه ی راه شهداست

نوید شاهد فارس :
 شهيد عزيزالله کمالی در پانزدهم شهریور 1343 در بخش کامفيروز مرودشت دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را تا اول راهنمایی گذراند. با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه اعزام شد و سرانجام در سی ام مهر 1362 به شهادت رسید. روحش شاد

( متن وصیت نامه )

ان الحسين مصباح الهداء و السفينة النجاة: حسين چراغ هدايت و کشتي نجات است.
بنام خداوند بخشنده مهربان با سلام و درود بر امام زمان و نائب برحقش خمينی کبير و با سلام درود بر شهيد در خون خود خفته و مانند حسين در راه خدا کشته شد و با سلام بر اسيران و مجروحين و معلولين و با سلام و درود بر خانواده شهداء که عزيزانشان را در راه خدا و رضای او سپرده اند.

 با سلام بر امت شهيد پرور ايران به خصوص امت شهيد پرور بيضاء اميد دارم که راه شهيدان که در راه خدا و مانند حسين لب تشنه و مانند حسين سر از بدن جدا شده .
ای برادران عزيز و ای برادران: شهيد داده ايد و خواهيد داد .
اميد دارم که راه حسين و ياران حسين و شهيدان گلگون بدن را ادامه داده من به عنوان يک برادر کوچک از شما می خواهم که راه شهيدان را ادامه دهيد و هيچ موقع نگذاريد که خون شهيدان از بين برود .

پدر و مادر حال با چند کلمه مي خواهم به شما بگويم : پيام من اين است که مانند حسين و ياران حسين در راه خدا و رضاي او و در راه اين انقلاب فداکاري کني دلم مي خواهد که اي پدرم هميشه کارت را در راه خدا انجام دهي نه براي روزي در آوردن... دلم مي خواهد که مانند حسين باشي و يکي از ياران او باش

و تو اي مادرم و خواهرم از شما مي خواهم  که مانند زينب باشيد هيچ موقع نمازت را ترک نکنيد مانند زهرا که در زير لگد کفار پهلويش شکست تا اينکه اسلام را به زنان و مردان دنيا ثابت کند. از تو مي خواهم که حجابت را رعايت کني که اين منافقين و دشمنان از حجاب و ايمان شما مي ترسند و براي همين بود که دست به جنايتها مي زند که در شأن يک زن انقلابي نيست .

و از تو اي برادرم مي خواهم که سنگر مدرسه را رها نکني و با اين درس خواندنت مشتي محکم بر دهان آمريکا خواهي زد و با اين درس خواندن مي تواني راه شهيدان را ادامه دهيد .

و حال اي پدر و مادرم و خواهرم از شما مي خواهم که اگر از من بدي ديديد و مرا ببخشيد همچنين از دوستان و آشنايان مي خواهم که از من بدي و از دست من دلخور شده اند و يا آنها را اذيت کرده ام مرا به بزرگوار خودشان ببخشند.

 اي پدر و ماردم و خواهرم از شما مي خواهم موقعي که به درجه رفيع شهادت رسيدم دلم نمي خواهد که در مرگم سياه پوش شويد و حتي نمي خواهم که يک قطره اشک بريزيد من دلم نمي خواهد که حتي ناراحت باشيد بلکه بايد خوشحال باشيد چون که در شهادت حسين کسي نبود که براي او اشک بريزد و سياه بپوشد من ديگر وصيتي ندارم که براي شما بگويم و فقط يک چيز از شما مي خواهم هميشه دعا کنيد که امام زمان ظهور کنند و مي خواهم که دعاي هميشگي را يادتان نرود. والسلام.

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده