مادر شهيد «محمدحسين يوسف‎ستارآذري» که از شهدای دوران دفاع مقدس است، می‌گوید: «عید سال 1362 بعد از چند روز چشم انتظاری برگشت و آن آخرین دیدارمان بود.»

«عیدانه آخر»

به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهيد «محمدحسين يوسفستارآذري» در تاريخ سی‌ام شهریور 1343 در خانواده اي مذهبي و مسلمان در كرج ديده به جهان گشود. شهيد آذري پنجمين فرزند خانواده بود و پدرش فردي بناء پيشه بود. پس از سپري كردن دوران كودكي وارد مدرسه‌اي در «كلاك نو» شد و تحصيلات ابتدايي را به پايان رسانيد و مقطع متوسطه را در كارخانه قند در مدرسه دهخدا پشت سر گذاشت و از آنجايي كه فردي مذهبي و مؤمن بود و بسيار علاقمند به دوره طلبگي و تحصیلات مذهبی، در حوزه ادامه تحصیل داد. او احترام زيادي به والدين خود مي‌گذاشت. او فردي آرام و متین كه بسيار در كارهاي منزل به مادر زحمت‌كش خود كمك مي‎كرد.

شهادت در فکه

با وجود اينكه مادري زحمت‌كش داشت هيچ‌گاه مخارج تحصيل را از مادرش دريافت نمي كرد و از همان دوران نوجواني به كارگري و شاگردي پرداخت تا مخارج تحصيل خود را فراهم نمايد. تا اينكه پس از مدتي به سپاه وارد شد و مشغول فعاليت شد و هر ماه مقرري از سپاه دريافت مي كرد تا اينكه به بسيج رفت و دوره آموزش نظامي را پشت سر گذاشت و پس از مدتي در بسيج ثبت نام كرد و با اجازه مادر در سال 1365 (اواخر سال) به جبهه اعزام شد و بعد از دوسه بار كه به مرخصي آمد. سرانجام در تاريخ دهم اسفند ماه سال 1361 براي آخرين بار به جبهه اعزام شد و در منطقه عملياتي فكه در تاريخ بیست و دوم فروردین ماه 1362 به فيض شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش را در امام زاده محمد كرج به خاك سپرد.

انتظار مادرانه

مادر شهيد«محمدحسین یوسف‌ستارآذری» در خصوص بیان خاطرات شهید چنین روایت می‌کند: «براي شب عيد سال 62 منتظر پسرم بودم كه به مرخصي بيايد و در شب عيد در كنار همديگر باشيم اما او نيامد بسيار ناراحت و دلواپسش بودم تا اينكه شب يازدهم عيد به منزل آمد و خیلی خوشخال شدیم. دو روز ماند.؛ نامههاي دوستانش را پخش كرد و خواست كه شب چهاردهم دوباه به جبهه برود. ناراحت شدم و گفتم: پسرم، نرو من كه تو را نديدم ولي روز پانزدهم مجدداً به جبهه بازگشت و آن دیدار آخرین دیدارمان بود.

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده