شهید «مرادعلی مردای» که از شهدای دوران دفاع مقدس است. او در وصیت‌نامه خود چنین می‎نویسد: «این عزیزانی که در جبهه‌ها جها‌د می‌کنند و شهید می‌شوند احتیاج به پیرو دارند که پیامشان را به جهانیان و نسل‌های اینده برسانند.»
یاران همه رفتند / جزء مرگ سرخ خجالت می‎کشم

به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید «مرادعلی مرادي»، شانزدهم تير 1344 در شهرستان كرج به دنيا آمد. پدرش رضاعلي، كارگری می‌کرد و مادرش قزتمام نام داشت. دانش آموز سوم متوسطه

بود. از سوي بسيج در جبهه حضور يافت. بيست و دوم اسفند 1363 ، در جزيره مجنون عراق بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد شد. مزار وي در گلزار شهداي بي‌بي‌سكینه شهرستان شهريار قرار دارد.

متن وصیت‌نامه شهید «مرادعلی مرادی» را در ادامه می‌خوانید.

با سلام بر مهدی نائب امام زمان (عج) و نائبش امام خمینی (ره) نجات دهنده مستضعفان ایران و بیدار کننده مسلمین جهان و درود بر ارواح تابناک شهدا از هابیل و تا 72 تن دشت نینوا و تا شهدای مظلوم ایران به‌خصوص شهدای مظلوم کردستان که با هدیه کردن خون خود نهال اسلام را با نشاط تر و پربارتر کردند و سلام و درودی خالصانه به خانواده های شهدا مخصوصا طفلان یتیم شهدا که مانند حضرت رسول اکرم (ص) در سنین کودکی پدر بزرگوارشان را از دست دادند.

برای مبارزه و جنگ با کافران سبک‌سر و سنگین بیرون شوید با نوع پیاده و سواره اسان یا مشکل و درراه خدا با دل و جان جهادکنید که این کار شما را بسی بهتر خواهد بود اگر با فکر و دانش باشد.

من جز مرگ سرخ خجالت می‌کشم

پروردگارا، بارالها، در این دنیا که نتوانستم انطور که تو می‌خواهی زندگی کنم پس مرگم را طوری قرار ده که نتوانستم انطور که تو می‌خواهی زندگی کنم، پس مرگم را طوری قرار ده تاشاید بتوانم کفاره گناهان کبیره و صغیره را ادا کرده باشم و خدایا تو میدانی که برای همین عازم جبهه‌های حق علیه باطل شدم عازم شدم تا مرگم را مرگ سرخ در راهت قرار دهی.

خدایا من از مرگ در بستر بیزارم و وجدانم راضی نمی‌شود که عزیزان در جبهه ها زیر ان‎همه اتش و گلوله تکه تکه شوند ولی من در بستر جان دهم عازم شدم تا بتوانم قدمی هر چند کوتاه در راه رضای تو بردارم و از گناهانم پاک شوم تا شاید از روی لطف و کرم و رحمتت مرا از بندگان صالح خود قرار دهی.

بارالها، عزیزان همه رفتند و چه غریبانه رفتند و من جز با مرگ سرخ خجالت میکشم در روز محشر و در محضر سرور شهیدان حسین بن علی (ع) که در آرزوی زیارتش هستم و یاران مظلومش که در رکاب او شهید شده‌اند و همچنین شهدای دیگر حاضر شوم.

خدایا، تو ارحم الراحمینی، تو خالقی، تو قدرت داری و هیچ‌گاه بنده ضعیف و ناتوانی چون من را ناامید نمی‌کنی و من چشم امید به رحمت بی‌پایان تو دوخته‌ام و اما وصیت من به کسانی که وصیت مرا می شنوند البته من خود را دران حد نمی‌بینم که به شماها وصیت کنم ولی بر حسب وظیفه هم که شده چند کلامی را متذکر عرض می‌کنم که

اولا، امام را تنها نگذارید که روش مردم کوفه برای دومین‌بار در تاریخ تکرار شود که با امامشان بیعت کنند و موقع احساس خطر همگی به بیعت و وجدان خود پشت پا بزنند و به هشدار های امام گوش فرا دهید و عمل کنید که رستگار خواهد شد اگر شماها ارزو می‌کنید که در انزمان بودید و امام حسین (ع) را یاری می‌کردید زمان تفاوتی ندارد تا دیر نشده برخیزیزد و امامتان را یاری کنید.

ثانیا، جبههها احتیاج به نیرو دارد جبهه ها را پر کنید و با این روبه‌صفتان ستمگر قتال کنید که وعده خداوند نزدیک است و در هر حال پیروزی با شماست انشا‌اله همانطور که امام می‌فرماید: «جنگ کنید تا رفع فتنه در سراسر جهان»

پس جنگ ما ادامه دارد تا اینکه در روی کره زمین فتنه و فساد نباشد و ان‌شاالله که امام را یاری خواهدکرد تا ظهور اقا امام زمان (عج) تا اینکه صاحب اصلی بیاید و از شما این انقلاب را تحویل بگیرد.

خداوند ان‌شا الله در فرج اقا امام زمان تعجیل بفرماید.

مسئولیت ما در قبال پیام شهیدان

ثالثا این عزیزانی که در جبهه‌ها جها‌د می‌کنند و شهید می‌شوند احتیاج به پیرو دارند که پیامشان را به جهانیان و نسل‌های اینده برسانند و انقلابشان را به‌ثمر برسانند و این که گفته می‌شود هر انقلابی دو چهره دارد یکی خون و دیگری پیام خون را این عزیزان به گردن گرفتند و خون پاکشان را هدیه کردند واین چهره دوم انقلاب است که به گردن شماست و تمام شما مسئولید که پیام این‌ها را برسانید.

ان‌شا الله که موفق باشید.

و اما چندکلامی هم با والدین خودم

سلام علیکم، امیدوارم که حال شما خوب باشد و فرزند حقیر خود را که نتوانسته بر ای شما فرزندی مفید و لایق باشد به بزرگواری خودتان ببخشید و از من راضی باشید.

پدر و مادر مهربانم باید حضرت علی‌اکبر (ع) و حضرت قاسم‌بن‌حسن را به یاد داشته باشید که درراه مکتب امام حسین (ع) عاشقانه جنگیدند و شهید شدند و تن به ذلت ندادند منهم اگر خداوند قبول کند راهی ر ا رفته و می روم که ان عزیزان رفتند من در این دنیا دیگر جای ماندن ندارم و هر وقت که جمله‌های عزیزانمان و عکس‌هایشان را در داخل انها می‌بینم حسرت می‌خورم و بغض گلویم را می‌فشارد و ارزوی صد بار تکه‌تکه شدن را می‌کنم.

استقامت کنید

در مقابل خانواده‌های شهدا ناتوانی نکنید و باید صبوری را از انها یاد بگیرید باید که استقامت کنید تا خداوند شما را مشمول رحمت خود گرداند و به شما اجر و پاداش نیک دهد و اگر خداوند مرا از جمله شهیدان قرار داد و به من حقیر اجازه داد شماها را شفاعت خواهم کرد.

از برادران و خواهرانم می‌خواهم که مرا حلال کنند تادر پیشگاه خداوند روسفید باشم. ان‌شا الله

از زن داداش‌هایم عاجزانه می‌خواهم که مرا حلال کنند و از طرف من بچه ها را بوس کنند. ان‌شا الله

خانواده محترم من مدت یکسال نماز قضا و سه ماه روزه قضا دارم تا انجا که توانسته‌ام خوانده‌ام و روزه‌ها را گرفته‎ام ولی برای اینکه در پیشگاه خداوند مواخذه نشوم این مدتی را که نوشته‌ام به هر نحو ممکن برایم بجا بیاورید یا اجیر بگیرید خداوند به شما پاداش عظیم عنایت کند. جمیعا مرا حلال کنید در اخر برای تمام گناهانم و اعمال بدنم از خداوند طلب مغفرت می‌کنم.

خداحافظ شما و امام

ما که مهدی را زیارت نکردیم لااقل شماها زیارت کنید.

یادداری که موقع زادن تو همه خندان بودند و تو گریان

انسانی که موقع رفتن تو همه گریان باشند و تو خندان

شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا شهاد ت می دهم که محمد فرستاده خداست شهادت می دهم که علی ولی خداست.

تاریخ وصیت‌نامه بیست و یکم بهمن ماه 1363

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده