شهید احمد بابا در کلام پدر؛
آری! هنوز هم از احمد همان گل لاله به یادگار باقی مانده است و بسي واژه جنگ واژه ناخوشایندی است ولی جنگ ما یک نسیم الهی بود که بر این مرز و بوم دمید عده ای با این نسیم رفتند و عده ای با این حال و هوا و یاد این نسیم، ماندند.
گل های لاله عطر احمد را دارند

نوید شاهد البرز؛ شهید «احمد بابا» در هشتم خرداد 1340 ، در روستاي بيلقان از توابع شهرستان كرج به دنيا آمد. پدرش الياس، كارمند بود و مادرش صفيه نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته انساني درس خواند و ديپلم گرفت. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست و دوم فروردين 1362، در فكه توسط نيروهاي عراقي به شهادت رسيد. پیکر پاکش مدت ها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص، در زادگاهش به خاك سپرده شد.

روایتی پدرانه از زندگی و سیره شهید «احمد بابا» را در ادامه می خوانیم:

احمد در سال 1340، دریک خانواده متدین و مذهبی در شهرستان کرج دیده به جهان گشود و در دامان مادری پر مهر و مومنه و پدری پرهیزگار پرورش یافت. در سن هفت سالگی قدم به مدرسه نهاد و دوران ابتدائی را با موفقیت تمام پشت سر گذاشت و جهت ادامه تحصیل در دبیرستان دهخدا ثبت نام نمود و پس از مدتی به دلیل مخالفت با مدیر و معلمان دبیرستان که طرفدار رژیم پهلوی بودن، از دبیرستان اخراج و در دبیرستان حکیم نظامی حصار مشغول به تدریس شد و پس از دو سال مجدداً به دبیرستان دهخدا برگشته و فعالیت سیاسی مذهبی و اجتماعی خود را شروع کرد.

او بدلیل هوش سرشار و علاقه فراوان به تحصیل و مطالعه، شخصیت ویژه ای پیدا کرده بود و پس از مدتی متوجه شدیم که  بعضی اوقات غیبت نموده و سر کلاس حاضر نمی‌شود. وقتی موضوع را با او در میان گذاشتیم، گفت: به یک شرط می‌گویم گاهی اوقات به جای کلاس درس کجا می‌روم که قول بدهید، حرفهای مرا جای نگویید. گفت: ما سه تا هستیم که با دانشگاه تهران در ارتباط هستیم و عکس و اعلامیه ها و نوارهای امام را تحویل گرفته و مخفیانه در بین افراد مورد اعتماد توزیع می‌کنیم. مگر نمی‌دانید که این رژیم تمام امور این کشور مسلمان را بدست آمریکا سپرده است. آنگاه گفت: ایران در حال یک انقلاب و انفجار به دست بزرگ مردی از تبار حسین(ع) می‌باشد پس باید هر چه بیشتر تلاش و حرکت کنیم و مردم را آگاه کنیم تا در پناه امام زمان(ع)  این انقلاب به ثمر برسد و شاه خائن سرنگون گردد.

 سرانجام انقلاب شروع شد و احمد شبانه روز در حال فعالیت و شرکت در تظاهراتها و راهپیمائی ها بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت بسیج در آمد و پس از گرفتن دیپلم به خدمت سربازی اعزام و حدود دو سال در جبهه بود تا اینکه مدت سربازیش به پایان رسید ولی هنوز کارت پایان خدمتش را دریافت نکرده بود که چون در بسیاری از فنون نظامی مهارت داشت، عازم جبهه‌های جنگ حق بر علیه باطل شد و احساس کرد که دیگر شهر جای او نیست بلکه باید برود تا شاید جزء سربازان گمنام امام زمان (عج) باشد و به جوار رحمت حق برسد. مدت زیادی از رفتن احمد نمی‌گذشت که من عازم جبهه شدم.

ما مشغول جنگ و جهاد با صدامیان کافر بودیم که خبر شهادت احمد را به من دادند و گفتند که او در منطقه «فکه» در عملیات والفجر یک در تاریخ بیست و ششم فروردین ماه 1362، به شهادت رسیده است. پیکرش شهید در منطقه باقی مانده بود و در دسترس نبود لذا یک دسته گل لاله به عنوان هدیه از جبهه برای مادرش آوردم که بوی احمد در آن دسته گل نهفته بود.

آری! هنوز هم از احمد همان گل لاله به یادگار باقی مانده است و بسي واژه جنگ واژه ناخوشایندی است ولی جنگ ما یک نسیم الهی بود که بر این مرز و بوم دمید عده ای با این نسیم رفتند و عده ای با این حال و هوا و یاد این نسیم، ماندند.

شهیدان جنگیدن در راه خدا را وسیله کمال انسان مسلمان و قبول شهادت را وسیله آزادی می‌داند و آزادی خود را به هیچ چیز حتی به حیات خود نمی‌فروشند و اینک ما آفریدگان مانده‌ایم که وارث رسالت و حامل امانت شهدا باشیم.


منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده