گذری بر وصیت نامه شهید «سیدعباس اکبر موسوی»؛
پدر جان! ديگر سفارش مي كنم چنانچه خبر شهادتم به شما رسيد ناراحت نشويد مانند همه پدرهاى شهدا صبور باشيد.
وصیت نامه

نویدشاهدالبرز؛ شهید«سیدعباس اکبر موسوی» در روز بیست و هشتم آبان سال 1339، در یکی از خیابانهای جنوبی تهران دیده به جهان گشود. دردوران طفولیت با بچه های هم سن و سال خودش بازی می کرد و مانند بعضی از کودکان افکارجداگانه ای داشت تا اینکه درسن شش سالگی پا به دبستان گذاشت شاگرد خوبی در مدرسه و فرزند خوبی در خانه بود. از همان سالهای اول درس خواند.

چون دریک دبستان مذهبی درس می خواند به فراگیری قرآن پرداخت و علاقه زیادی به قرآن و اسلام دشت تا اینکه دوره ابتدائی را با موفقیت به اتمام رسانید. وقتی که به دوره راهنمائی راه پیدا کرد از آن زمان بود که بیشتر اوقات بیکاری خود را به مجالس مذهبی می رفت و در این راه قدمهای زیادی برداشت. او از همان سال بود که به خواندن نماز و گرفتن روزه پرداخت اغلب روزها و شبها دیر به خانه می آمد و خودش را سرگرم فراگیری کامل قرآن کرده بود ایمانی قوی داشت و بعد ازدوره راهنمایی در یکی از هنرستانهای تهران در رشته برق به تحصیل پرداخت تا موقعی که در ایران کم کم داشت انقلابی رخ می داد درس را رها کرد و در تمام تظاهرات و راهپیمائیها شرکت می کرد و اعلامیه های امام را مخفیانه و دور از چشم مزدوران شاه خائن پخش می کرد و موقع ورود امام به ایران یکی از افراد انتظامات بود و امام را تا بهشت زهرا بدرقه نمود. علاقه زیادی به امام داشت تمام افراد خانواده را برای یاری امام تشویق می کرد و همیشه می گفت که امام را تنها نگذارید.

دستورهای او را گوش دهید و انجام نمائید وقتی که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی کامل رسید دریکی از کارخانه ها به شغل تراشکاری مشغول شد و مدتی راسرکار می رفت تااینکه در سال 58، داوطلبانه به خدمت مقدس سربازی رفت و در نیروی هوائی به خدمت پرداخت. او را از قسمت پدافند هوائی فرستادند تا اینکه در روز پانزدهم مهر ماه 1359، به وسیله حمله هوائی از طرف مزدوران بعث عراق بعد از هشت ماه خدمت به شهادت رسید. تربت پاکش در بهشت زهرا تهران نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.

شهید «سید عباس اکبر موسوی» در وصیت نامه خود چنین آورده است:

سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹
«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ﴿۱۶۹﴾«
(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.

پدر و مادر عزيزم اينك كه اين نامه رابراى شما مي نويسم فرصتى پيدا شد كه چند كلمه با شما صحبت نمايم. ما به امر امام عزيزمان براى دفاع از اسلام و قرآن و كشور اسلاميمان به جبهه ها اعزام شديم و اينك در خط مقدم جبهه قرار گرفتيم و با مشركين مى جنگيم و به يارى خداوند بزرگ جواب دندان شكنى به امريكاى جهانخوار مي دهيم كه در تاريخ ثبت شود. پدر عزيزم همانطور كه امام فرمودند چه بكشيم و يا كشته شويم برنده جنگ خواهيم بود. پس اگر اين فوز عظيم نصیبم گرديد و شربت شهادت نوشيدم و به لقاالله پيوستم اميد آن دارم كه خودت مانند يك قهرمان با افتخار و سر بلند زندگى كنى و مادرم را نيز تا حدى تسلى دهى و نگذارى بي قرارى كند به او بگوئيد چنانچه من شهيد شدم و به اين افتخار نائل آمدم هرگزبرايم گريه نكنيد كه دشمن شاد مي شود.

سلام مرا به همه دوستان برسانيد و بگوئيد اگر مي خواهيد سعادتمند شويد به اسلام بپيونديد و راه اسلام را پيش گيريد و در خط امام باشيد. هر چه امام فرمود عمل كنيد و امام را تنها نگذاريد و بدانيد كه امام نايب بر حق حضرت ولى عصر (عج) مي باشد و اوامرش واجب و اطاعتش بر همه ما لازم است.

پدر جان! ديگر سفارش مي كنم چنانچه خبر شهادتم به شما رسيد ناراحت نشويد مانند همه پدرهاى شهدا صبور باشيد. مخصوصا به مادرم سفارش كنيد كه صبور باشد و بي قرارى نكند و اگر مي خواهد روح من آرام و راحت باشد گريه و زارى نكند بيش از اين مزاحم حالتان نمي شوم همه شما را به خدا مي سپارم در خاتمه سلام مرا به همه فاميل و دوستان برسانيد.

والسلام عليكم ورحمة‌الله

«عباس اكبر موسوى»

دوم مهرماه 1359


منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده