در سالروز شهادت منتشر می شود؛
مادر عزيزم! خدمت انسان را مي‌سازد و شخص را مسئول به بار مي‌آورد و به طوري كه احساس مسؤوليت را در تك تك دوستان مشاهده مي‌كنم. در اينجا همه چيز رنگ و صفاي ديگري دارد. همه جان بر كف هستند و براي عمليات جنگي با هم رقابت مي‌كنند.
نامه سرباز شهید «شهمن باقر اسکوئی» از «عین خوش»؛ اینجا همه جان بر کفند

نویدشاهدالبرز؛ سرباز شهید «شهمن باقر اسکوئی» که نام پدرش «محمدعلی» و نام مادرش«فاطمه» است در اول فروردین ماه 1344، در شهر مراغه چشم به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد و در دوران دفاع مقدس از طریق ارگان ارتش به عنوان راننده در به منطقه عملیاتی «عین خوش» رفت و بعد از جانبازی های فراوان در یازدهم مرداد ماه 1367، به شهادت رسید. تربت پاکش در گلزار شهدای «بی بی سکینه» نمادی از ایثار و پایداری در راه وطن است.

نامه به یادگار مانده از شهید مذکور را در ادامه مطلب می خوانید:

مادر عزيزم! سلام

اين نامه را از منطقه عملياتي «عين‌خوش» براي شما مي‌نويسم. ان شاءالله كه حال همه شما خوب باشد و اميدوارم كه داداش بهرام و بهمن و ليلي و مينو و عيسي داداش همگي خوب و سالم باشند. همه اهل خانواده و دوستان خوش و خرم باشند. مادر جان! خيلي دلم برايت تنگ شده است و دلم مي‌خواهد كه بتوانم از جناب سروان مرخصي بگيرم و چند روزي ديدار تازه گردد. البته در اينجا به ما خيلي خوش مي‌گذرد اكنون كه اين نامه را مي‌نوسم چند دقيقه‌اي است كه از نماز جماعت آمده‌ام و در چادر با بچه‌ها نشسته‌ايم و مشغول چاي خوردن هستيم.

مادر عزيز! كاش مي‌توانستي چند روز تو نزد من بيايي نمي‌داني چقدر آرزويم كه تو هم نزد من بودي و از صفاي اينجا بهره مي‌بردي. بچه‌ها بعضي كفش هاي خود را واكس مي‌زنند. يكي كتاب نهج‌البلاغه مي‌خواند، ديگري مفاتيح‌الجنان و غيره مي‌خواند، يك نفر لباس خود را مرتب مي‌كند. چند نفر هم از دوستان در سر پستهاي خود به نگهباني مشغول هستند من هم فرصت پيدا كرده و براي شما نامه مي‌نويسم. در كنار چادر ما فرماندهان در چادر خود نشسته‌اند و آنها هم راجع به كارهاي روزانه با هم صحبت مي‌كنند.

مادر عزيزم! خدمت انسان را مي‌سازد و شخص را مسئول به بار مي‌آورد و به طوري كه احساس مسئوليت را در تك تك دوستان مشاهده مي‌كنم در اينجا همه چيز رنگ و صفاي ديگري دارد. همه جان بر كف هستند و براي عمليات جنگي با هم رقابت مي‌كنند. همه داوطلب اعزام به خط مي‌باشند و حتي فرماندهان درخواست بردن غذا و يا مهمات به خط را دارند. همه از جا بلند مي‌شوند نمي‌داني با چه خلوص نيت و عشق به امام در اينجا خدمت مي‌كنند. ديروز با جناب سروان به بازديد خط رفته بوديم. بچه‌ها را در آنجا ديديم. هر چه به جناب سروان اصرار كردم كه من نزد آنها بمانم قبول نكرد. مادر جان! از دعاهايي كه تو دوست داري در اينجا مي‌خوانيم، دعاي كميل را خوب ياد گرفته‌ام، دعاي توسل را كاملاً حفظ هستم. يادش بخير در كرج شبهاي سه شنبه، حسين چقدر زيبا اين دعا را مي‌خواند در مسجد چه غوغايي به پا مي‌شد در اينجا همه با عشق امام زنده‌اند. يكي از فرماندهان مي‌گفت: من فقط براي امام و به خاطر امام زنده هستم، دلم مي‌خواهد كه امام دستور دهد و تا بغداد با نفرات خودم خواهم رفت. وقتي آقاي روحاني واحد صحبت مي‌كند حقيقتاً مي‌فهمم كه دنيا فاني است. وقتي از امام حسين و رشادت‌هاي او صحبت مي‌كند، دنيا بسيار ناچيز و خودم را بسيار حقير مي‌يابم.

مادر عزيزم من كه تا نابودي دشمن از اينجا نخواهم آمد چون ناموس و دين و كشورمان در خطر هست.

اگر من به جاي مردم كرج بودم همگي به جبهه مي‌‌آمديم و دشمن بعثي را تار و مار مي‌كرديم و پرچم «لااله الا الله» اسلام را در بغداد نصب مي‌نموديم. چند روز قبل به انديمشك رفته بودم. جناب سروان سر راه صحبت مي‌كرد و از اوضاع ارتش قبل از انقلاب برايمان مي‌گفت. خدا را شكر مي‌كنم كه قبلاً در ارتش خدمت نكردم.

مادر جان! هر وقت خواستي يادي از من بكني به فرمايشات امام گوش كن كه از سخنان محكم و اراده قوي آقا، دلت آرام مي‌گيرد. مادر جان! ما در اينجا خدمت مي‌كنيم كه آبرويمان حفظ گردد و شماها در امان باشيد. اگر عمر من كفاف نداد، و به فيض شهادت نايل آمدم كه بسيار خرسندم چون آقا امام زمان(عج) منتظرمان است. از نوههاو به ديگران توصيه كن كه جاي مرا پر كنند از فرمايشات امام حسين(ع) است كه (و لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا ) چون خداوند ترا آزاد خلق كرده بنده ديگري نباش ما هم در اينجا نه تنها بنده ديگران نمي‌شويم بلكه دشمن را از وطن بيرون و تار و مار و نابود مي‌كنيم و از شرف و آزادي خود دفاع مي‌كنيم. مادر من اصلاً‌ نگران نباش دنيا ارزش ندارد.

درخاتمه آرزو دارم كه اين جنگ با پيروزي اسلام بر كفر جهاني به پايان برسد، خدا هر چه بخواهد همان است، به همه سلام برسان رضا را از طرف من ببوس به زن داداش‌ها و كليه فاميل به اسدآقا هم سلام مرا برسان. (والسلام) سرباز جان به كف اگر جنگ صد سال طول بكشد ما از پا نمي‌نشينيم . « امام خميني »

جنگ جنگ تا پيروزي ـ مرگ بر آمريكا

قربانت «شهمن باقراسكوئي»



منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده