در سالروز شهادت منتشر می شود؛
او در كنار لشگريان و سپاهيان نور سعادت شركت در «عمليات رهايي بخش رمضان» نصيبش شد و شبانگاه بود كه ظفرمندان لشکر توحيد خاكريزهاي دشمن را در هم كوبيدند تا اينكه سرانجام او در هفتم مرداد ماه 1361، شاهد در خون غلطيدن بهترين همرزمانش بود و گويا زمان وصال با يار نزديك است و چهره اش برافروخته شده بود و سيماي نورانيش نويد مي داد.
شهیدی از تبار عملیات رهایی بخش رمضان «عبدالمبین لهراسبی»

نویدشاهدالبرز؛ شهيد «عبدالمبين لهراسبي» در سال 1343، در يكي از روستاهاي «طالقان» در يك خانواده مذهبي و متدين و كشاورز چشم به جهان گشود و پس از طي دوران طفوليت وارد مدرسه ابتدائی همان روستا شد و پس از پايان مراحل ابتدائي به علت اينكه پدرش كارمند اداره ثبت اسناد «طالقان» بود به كرج انتقال پيدا كرد و در آغاز شروع تحصيل وي بود كه اولين جرقه انقلاب اسلامي از شهر خون و قيام آغاز گرديد و دانش آموزان كه بزرگترين نقش را در انقلاب خونبار اسلامي داشتند همگام با ديگر اقشار ملت در براندازي رژيم ضد اسلامي و وابسته به استكبار فعاليت چشمگيري داشتند.

او داراي روحيه اي مقاوم و بسيار صبور و مهربان بود به طوري كه در مقابل مشكلات و ناگواري هاي مادي و معنوي كوچكترين خللي در روحیه و اعمالش به وجود نمي آمد و بسيار با تقوي بود و همراه ايثار و گذشت از خصايص او بود از جمله شهيد عزيز بعد از پيروزي انقلاب اسلامي وارد بسيج شده و شركت فعالانه خود را شروع كرد و در پي شروع جنگ تحميلي كه خيل صف شكنان توحيد به سوي جبهه هاي نور عليه ظلمت يورش بردند درس مقاومت و ايثار و فداكاري را به همه ما آموختند.


او داراي روحيه اي مقاوم و بسيار صبور و مهربان بود به طوري كه در مقابل مشكلات و ناگواري هاي مادي و معنوي كوچكترين خللي در روحیه و اعمالش به وجود نمي آمد و بسيار با تقوي بود و همراه ايثار و گذشت از خصايص او بود.

  در زمان یورش لشکر بعثیان به خاک وطنمان او نیز برای اعزام به جبهه  و دفاع از میهن خود ثبت نام نمود و دوره آموزشي را به پايان رساند. وی در كنار لشگريان و سپاهيان نور سعادت شركت در «عمليات رهايي بخش رمضان» نصيبش شد و شبانگاه بود كه ظفرمندان لشگر توحيد خاكريزهاي دشمن را در هم كوبيدند تا اينكه سرانجام او در هفتم مرداد ماه 1361، شاهد در خون غلطيدن بهترين همرزمانش بود و گويا زمان وصال با يار نزديك است و چهره اش برافروخته شده بود و سيماي نورانيش نويد مي داد كه او هم مهاجر نزديك سواري است كه به خيل شهدا مي پيوندد و صفير بعثيان نقش بر زمين كرد و در خون خود غلطيد و بر ميثاقي كه با حسين ( ع ) بسته بود وفا كرد.

نقل قول از خانواده شهید؛ دو روز پس از پايان ماه مبارك رمضان در ساعت هشت شب جلوي درب پادگان امام حسين(ع) در تهران با هم نشسته بوديم و سفرة نان و پنيري را پهن كرديم و ايشان گفتند كه من شام خورده ام. بعد از سه ربع يا يك ساعت از همديگر خداحافظي كرده و ايشان ما را دلداري دادند و تكيه كلام ايشان پشتيباني و اطاعت از امر امام بود.

پيام شهيد :

از ملت مسلمان مي خواهم كه فقط براي رضاي خدا كار كنند و از هيچ كوششي دريغ نكنند.

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده