در سالروز شهادت منتشر می شود؛
در مورد رفتن به جبهه همیشه به خانواده می گفت: باید به فرمایش امام عمل کنیم. ما اگر به جبهه نرویم شما نمی توانید حتی یک چای لیوان را به راحتی بخورید. تا ماها نرویم شما در امنیت و آسایش نمی توانید زندگی کنید.

گذری بر زندگی شهید قرآنی «قلی قدیانلو»

نویدشاهدالبرز؛ شهید «قلی قدیانلو» در چهاردهم خردادماه سال 1338، در روستای «ورق» یکی از روستاهای تابع «قزوین» به دنیا آمد. شهید از همان کودکی علاقه فراوانی به فراگیری قرآن داشت و از همان زمان در سن کودکی به مکتب خانه رفت و شروع به یادگیری علم و دانش و از جمله فراگیری قرآن نمود. در حالی که مشغول یادگیری بود در کار کشاورزی به کمک می کرد و در کارهای مزرعه و زمین کشاورزی به طور جدی فعالیت می کرد.

اوائل انقلاب در سال 1357، از روستای «ورق» به «ولدآباد» آمد. در این شهر بود که به همراه پدر در کارهایی مانند بنایی و کارگری فعالیت می کرد و خیلی زحمت می کشید که بتواند از لحاظ مالی کمکی به خانواده بنماید.

از روحیه و اخلاق شهید می توان گفت که همیشه دلسوز مردم بود و به همسایگان و خویشاوندان سر می زد و جویای احوال آنها می شد و حتی راضی نمی شد پدرش در سن میانسالی برای کسب درآمد خانواده مشغول کار شود و خود دست به هر کاری که خانواده را تامین کند. اوقات فراغت خود را در منزل به خواندن کتاب می گذرانید و قرآن از حفظ بود. در سن بیست و پنج سالگی در روستای ورق ازدواج کرده که خداوند یک پسر و دختر به آنها داد.

در مورد رفتن به جبهه همیشه به خانواده می گفت: باید به فرمایش امام عمل کنیم. ما اگر به جبهه نرویم شما نمی توانید حتی یک چای لیوان را به راحتی بخورید. تا ماها نرویم شما در امنیت و آسایش نمی توانید زندگی کنید.

در اوائل انقلاب به خدمت سربازی رفت و بعد از خدمت دوباره به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شد که بار اول به مرخصی آمد که مادرش به او می گفت: دیگر بس است نزد خانواده و زن و فرزندانت بمان اما ایشان قبول نمی کرد و با خوشحالی رفت که این آخرین دیدارش با خانواده خویش بود.

شهید قدیانلو در عملیات والفجر یک شرکت داشت و در دومین اعزام به اندیمشک پادگان «دو کوهه» رفت و در «لشگر محمدرسول الله» در «تیپ سلمان گردان حنظله» گروهان مهمات منطقه شرکت داشت.

سرانجام بعد از روزها مجاهدت و پایداری از خاک میهن در بیست و یکم خردادماه 1362، به شهادت رسید.


منقول از پدر شهید است که حتی من قسم می خورم که حتی یک بار هم نمازش را ترک نکرد و در مراسم عزاداری امام حسین (ع) نیز شرکت می کردند. به طوری که خود از نوحه خوانها «ورق» که در مراسم دعای کمیل و زیارت عاشورا شرکت فعالی داشت و در دسته های هیئتی مساجد حضور داشت. به طوری که بعد از شهادت ایشان یکی از همسایگان خواب می بیند که شهید قدیانلو جلوی دسته های عزادرای امام حسین (ع) زنجیر می زند و نوحه خوانی می کند.

آخرین باری که با پدر و مادرش خداحافظی کرد مادرش بسیار ناراحت شد و گفت: نرو بمان و از فرزندانت مراقبت کن ولی او گوش نداد و من با ناراحتی رفتم و او را از زیر قرآن رد کردم که بعد از رفتنش یک ماه و چهل روز بعد خبر شهادت و مفقودی شهید را برای خانواده آوردند.


منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده