در سالروز شهادت منتشر می شود:
شهيد «مهدي قره حسنلو »فرزند در تاریخ بیست و هفتم مهرماه 1347 ،در حيدرآباد كرج از يك خانواده مذهبي چشم به جهان هستي گشود...بار خدايا به اميد اينكه رو سياهى مرا با سرخى خون نا قابلم پاك كنى به اين مكان مذهبى آمده ام. خدايا چه مى توانم وصيت كنم...
معرفی شهید «مهدی قره حسنلو» و فرازی از وصیت نامه اش

نوید شاهد البرز:

شهيد «مهدي قره حسنلو » فرزند در تاریخ بیست و هفتم مهرماه 1347 ، در حيدرآباد كرج از يك خانواده مذهبي چشم به جهان هستي گشود .

وي بعد از گذراندن دوران كودكی خويش جهت كسب دانش و معرفت در سن7 سالگي به مدرسه رفت و تحصيلات ابتدايی و راهنمايي را در همان محل سكونت خود سپري نمود و همزمان با تحصيل در كارخانه «قرقره زيبا» مشغول به كار بوده و سپس ترك تحصيل نمود و در همان شركت به فعاليت پرداخت و بعد از چند سال كار و تلاش جدي و با شروع جنگ تحميلي ايشان نيز از طريق بسيج كارخانه به جبهه هاي جنگ حق عليه باطل شتافت تا اينكه سرانجام در تاریخ بیستم آذر ماه 1365، در منطقه عملياتي «حاج عمران» بر اثر اصابت تركش دشمن به فيض شهادت نائل گرديد و پیکر مطهر شهید در «امامزاده محمد» کرج به خاک سپرده شد.

معرفی شهید «مهدی قره حسنلو» و فرازی از وصیت نامه اش


فرازی از وصیت نامه شهید « مهدی قره حسنلو»:

به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان و به نام خداوند صاحب بزرگى و جلال به نام خداوند كه آفريد. جهان را و هر چه در جهان است خداوندا با نام تو اين بنده فقير و بيچاره و گنهكار چند خط را به عنوان وصيت نامه مى نويسم ولى خدايا چه مى توانم بنويسم وصيت كنم خدايا! من از آن كمتر هستم كه بتوانم وصيت كنم.

خدايا! من در مقابل عظمت تو هيچ هستم. خدايا! تو چقدر مهربان هستى. ‌خدايا ! تا به حال كسى را به مهربانى تو نمى شناسم و سخت شرمنده هستم. خدا! هر چه از تو و هر چه دارم از لطف و مرحمت توست. خدايا! تو زشتى مرا در اين دنيا پوشاندى و اى اگر روز محشر مرا رسوا كنى. خدايا! گفتى از رحمت من در هيچ صورت نا اميد نشويد. بار خدايا به اميد اينكه رو سياهى مرا با سرخى خون نا قابلم پاك كنى به اين مكان مذهبى آمده ام. خدايا چه مى توانم وصيت كنم خدايا من بايد از امت حزب الله درس ايثار و درس گذشت بگيرم ولى چند خط به عنوان وصيت به امت هميشه در صحنه مى نويسم.

كمتر براى بهتر خوابيدن و بهترخوردن و بهتر پوشيدن تلاش كنيد. بيدار شويم، گناه نكنيد كه عذاب خدا سخت است. اى جوان! نكند در رختخواب ذلت بميريد كه حسين در ميان جنگ شهيد شد. اى جوانان! مبادا! در غفلت بميريد كه على در محراب عبادت شهيد شد و مبادا! در حال بى تفاوتى بميرد كه على اكبر امام حسين(ع) در ميدان جنگ شهيد شد.

اى مادران مبادا! از رفتن فرزندانتان به جبهه جلو گيرى كنيد كه فردا درمحضر خداوند نمى توانيد جواب زينب (س) را بدهيد كه تحمل 72 شهيد را نمود.

چند جمله هم براى خانواده ام مى نويسم؛ پدر و مادر مهربانم با شما هيچ جزء نمى توانم بگويم مگر اينكه شرمنده ام و خجالت زده از رويتان هستم كه نتوانستم حقی که شما بر گردنم داشتيد؛ از عهده بخش كوچكىش هم بر ايم و از شما طلب بخشش مى كنم اگر خدا شهادت نصيبم كرد لطفى است كه در حق شما داشته است. برادران خوبم و خواهران محبوبم! براى شما هم برادر شايسته اى نبودم و حق برادرى را درست ادا نكردم از شما معذرت مى خواهم. از تمام دوستان و آشنايان كه اگر حق بر گردن دارند عاجزانه مى خواهم مرا حلال كنند. در ضمن پول به صورت امانت الهى داشتم كه نصف آن را به جبهه بفرستيد و بقيه را به پدرم بدهيد

                                                                   دو شنبه بعدازظهر9/ 6/ 65



منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده