مروری بر سیره و وصیت شهید« سید وجی اله رئیسی»
در اول انقلاب ايشان از گفته‌های حضرت امام(ره) که راهپيمایی بود تاسی می کرد و علاقه زيادی داشت و سربازهای گارد شاه از پادگان «مرزن‌آباد» به پمپ بنزين نسا برای سوخت گیری آمده بودند در گیر شد...دردوازدهم آذرماه سال 1361، در لشكر 10 محمدرسول‌اله از كرج آخرین حماسه خود را آفرید...
از تظاهرات دوران انقلاب تا جهاد و شهادت  در لشکر ده محمد رسول الله

نوید شاهدالبرز:
شهيد «سيدوجی‌اله رئيسی» اول دي ماه سال 1343، چشم به جهان گشود. تقريباً 3 ساله بود كه مادرش را از دست داده بود و تربيت ايشان را پدر و مادر بزرگش بر عهده داشتند. در شش سالگی روانه مدرسه شد در كنار مدرسه با همكلاسيهای خود اخلاق و رفتار خوب داشت و در خانه به پدر از لحاظ كشاورزی و دامداری كمك مي‌كرد.

اهل مسجد و عبادت بود و کوچکترها را هم به این کار سفارش می کرد. هميشه به مديحه‌سرائی علاقه بسيار داشت و در شب عاشورا و عزاي حسيني سينه‌زني و مداحی مي‌كرد و در اول انقلاب ايشان از گفته‌های حضرت امام(ره) که راهپيمایی بود تاسی  می کرد و علاقه زيادی داشت و سربازهای گارد شاه از پادگان «مرزن‌آباد» به پمپ بنزين نسا برای سوخت گیری آمده بودند در گیر شد. بدین صورت که شهيد «سيدوجی اله رئيسی» با چند نفر از دوستان خود در آنجا حضور داشتند و به راهپيمايی ادامه دادند و با ايشان درگير شدند و تعداد از بچه‌ها زخمی شدند و در راهپیمایی های دیگر در اوان انقلاب كه راهپيمايی در جاده چالوس بود شرکت داشت .

بعد از پیروزی انقلاب شهید در دوران دفاع مقدس دستور امام را لبيك گفته لباس رزم پوشید و در جهاد علیه دشمن تجاوز گر شرکت نمود  و در منطقه جنگی مدت يك ماه بعد در قصر شيرين و سرپل ذهاب و بعد از جانفشانیها و حماسه هایی که از خود بر جای گذارد  دردوازدهم آذرماه سال 1361، در لشكر 10 محمدرسول‌اله از كرج آخرین حماسه خود را آفرید و جام شهادت رانوشید.

خاطره والدين شهيد:

وجی ‌اله از ابتدای كودكی با ايمان و نماز و قرآن و مديحه‌سرايي اباعبداله علاقه بسيار داشت و بسيار دلسوز و مهربان بود و در خانه اخلاق بسيار خوبي داشت.

فرازی از وصیت نامه شهید « سید وجی اله رییسی» :

بسم اله الـــــــــرحمـــن الـــــر حـيــم

انا الله و انا اليه راجعون

با سلام و درود به روان پاك شهداى گلگون كفن انقلاب و با سلام و درود به رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران و با سلام و درود به تمام روحانيت مبارز و فداكار و با سلام و درود به خانواده هاى شهدا و با سلام به خانواده محترم و فداكارم.

سلام بر تو اى پدر بزرگوارم؛ جناب آقاى حاج سيد جمال رئيسى و همچنين تو اى مادر بزرگوارم كه سالها برايم زحمتهاى زيادى كشيده اى و مرا بزرگ كرده اى و براى خدمت كردن به اسلام و قرآن به جامعه اسلامى تحويل دادى و بايد به شما چنين پدرو مادرى كه چنين فرزندى را بزرگ مي كنيد و تحويل جامعه مي دهيد افتخار كرد كه براى خدا كار مي كنيد و كسى كه در راه خدا جهاد كند، شكست نمي خورد و نخواهد خورد و در ضمن پدر جان ما الان كه در جبهه ها مي جنگيم يك جهاد اصغر است پس جهاد اكبر جهادى بزرگ و آن هم در راه خدا عبادت كردن و ايمان داشتن به اسلام حقيقى و گوش دادن به نداى امام هر موقع ما توانسته ايم اين جهاد اكبر را كه جهاد با هواى نفس مي باشد، حفظ كنيم و خودمان را درست كنيم آن وقت يك فردمسلمان و اعتقاد به اسلام و قرآن خواهيم شد و من از شما معذرت مى خواهم كه باعث شدم كه شما ناراحت شديد كه چرا من به جبهه آمدم بايد افتخار كنيد نبايد ناراحت باشيد كسى كه فرزندش را در راه خدا فرستاد و آن هم خدمت در راه خدا و اسلام بايد ناراحت باشد- نه- هرگز پس چرا ما نماز مى خوانيم و چرا در مقابل خدا مى ايستيم اگر ما هدف داشته باشيم، مي دانيم براى چه نماز مي خوانيم تا مى توانيد در دعاى كميل شركت كنيد در سر نمازها هميشه امام را دعا كنيد و در ضمن قدر اين امام را بدانيد هميشه در موقع نماز رزمندگان را دعا كنيد و ان شاء الله هر چه زودتر صدام نابود خواهد شد و اين صداميان كافر را هم از خاكمان بيرون مى كنيم و راه كربلا را باز خواهيم كرد.

من از اين بيشتر وقت عزيز شما را نمى گيرم سعى كنيد هميشه كارهايتان براى رضاى خدا باشد. برادر رزمنده از جبهه قصر شيرين سيد وجى الله رئيسى

سند شهادت را امضاء كردن بسى مايه خوشحالى است.

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده