در سالروز شهادت شهید «محمد عموئي‌بيجاربنه»
این چون عشقی بود ناگهانی در من ایجاد شد که بالاترین و والاترین عشقها است که معبودی جز خدا ...چون شهیدانی بودند که جسدشان دربیابانها طعمه حیوانات شد و گمنام ماندند و من هم می خواهم تا آنجایی که می شود گمنام بمانم ...
می خواهم گمنام بمانم؛ والاترین و بالاترین عشق ها
نویدشاهد البرز:       
شهيد «محمد عموئي‌بيجاربنه» در بیست و هشت مرداد ماه سال 1337 ، هجري شمسي در روستاي فتيده لنگرود در خانواده‌اي با ايمان به دنيا آمد. دوران كودكي را در آنجا گذراند تا ششم ابتدايي تحصيل كرد. سپس براي تأمين زندگي خود و خانواده به تهران آمد و مشغول كار شد. در دوران شكوهمند انقلاب اسلامي همراه با ديگر برادران و خواهران ديني و هموطن خود در صفوف انقلابيون شركت داشت و کارهایی از قبیل جمع آوری وسایل بهداشتی از منازل براي بيمارستانها انجام می داد.
 بعد از انقلاب در سال 1358 ، تشكيل خانواده داد و ثمره اين ازدواج يك فرزند پسر بود. در سال 1361 ، با پيام رهبر انقلاب اسلامي ايران امام خميني(ره) كه واجب كفايي است كساني كه مي‌توانند در جبهه شركت كنند در بسيج ثبت‌نام نموده و بعداز گذراندن دوره آموزش يك ماهه درجبهه‌هاي حق عليه باطل اعزام شد و در عمليات «مسلم بن عقيل» به عنوان معاون دسته تک تیرانداز هفتم آبان ماه سال 1361 در منطقه جنگی سومار ، جاویدالاثر گرديد و در سال 1371 ، از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بعد از تحقیق و بررسی شهادت ايشان تأييد گرديد و تا به حال پيكر ايشان به دست خانواده‌اش نرسيده است.
نقل قول خاطره ای از برادر شهید:
نقل از برادر شهيد يك روز كه باهم صحبت مي‌كرديم. من به او گفتم: محمد به جبهه نرو شما ديگر پدر شده‌ايد در جواب به من گفت: اگر پدر و يا مادر و يا فرزند مرا ترك كنند مسأله نيست اميدوارم كه خداوند مرا از درگاه خود نراند.

شهید«محمد عموئي‌بيجاربنه» در وصیت نامه خود چنین می نگارد:
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام پروردگاردرهم کوبنده ستمگران و جباران تاریخ و جهان و با سلام به امام امت این قلب طپنده مستضعفین جهان و حامی مظلومان و با درود به تمامی شهدای راه حق و حقیقت.
اگر دین محمد (ص) به جز کشته شدن من استوارنمی ماند پس ای شمشیرها مرا برگیرید.                                                                           امام حسین (ع )
با سلام خدمت پدر و مادر عزیزم با شما وصیتی داشتم که اگرمن شهید شدم گرچه لیاقت شهادت در راه الله و سعادت شهید بودن را در خودم نمی بینم ولی به هرحال هرکسی بایستی وصیت نامه ای داشته باشد. من خواهشی که ازشما پدرومادرم دارم این است که اگر من شهید شدم برای شهادت من گریه و عزاداری نکنید و صبور باشید .
چون دشمن ازگریه شما شاد می شود و برای شما بایستی باعث افتخارباشد که پدرو مادر شهید هستید و از شما طلب بخشش می کنم که فرزند خوبی نتوانستم برای شما باشم و در گذشته گناهانی و یا خطاهایی ازمن سرزده است که ازروی جاهلی و نادانی بوده و از شما می خواهم که مرا حلالم کنید .
و با سلام به همسر عزیزم و پس از تقدیم عرض سلام من اگر شهید شدم وصیتی دارم که امیدوارم به آن درست عمل کنید، من الان درجبهه هستم که این وصیت نامه رامی نویسم وقت من خیلی کم است و خلاصه می نویسم چون شب عملیات است و وقتی ندارم .
از تو می خواهم که صبرداشته باشی و اجرت را ضایع نکنی واز اینکه نتوانستم دراین مدت 3 سال شوهرخوبی برای تو باشم می خواهم که مراببخشید و از اینکه من شهید شدم هیچ گونه بی قراری نکنی و بایستی برای تو باعث افتخار باشد که شوهر تو توانست سهم کوچکی در این اسلام و انقلاب داشته باشد هیچ وقت خدارا فراموش نکن اوست که می آفریند ومیمیراند .
این چون عشقی بود ناگهانی در من ایجاد شد که بالاترین و والاترین عشقها است که معبودی جز خدا نیست و مسئولیتی که در غیاب من به تو داده می شوداین است که فرزندم وقتی بزرگ شد، می خواهم فرزندی باشد که من دوست دارم.
من می خواهم که فرزندم از کودکی رشد اسلامی و سیاست اسلامی داشته باشد. بهتراست ساده تر بگویم؛ می خواهم فرزندم یکی از یاوران امام امت که ادامه دهنده راه انبیا است، باشد  و فردی حزب الهی باشد و این تو هستی که می توانی حسین را به راه هدایت کنی و چیزی که ازتو می خواهم این است که حرفهای مخالفین اسلام و انقلاب اسلامی را گوش نکنید .
چون اونها کورانی هستند که نمی بیند و کرانی هستند که نمی شنوند. این حرفهایی که به تو می زنم، ازروی تحقیق و تجربه می زنم و حقیقت را یافتم مبادا کسی تو را از خط اسلام و امام امت جدا کند پس مانند کوه استوار باش و حرفهایی که در گذشته به من زدی را با عمل به این وصیت ثابت کنی.
 یعنی حرفهایی که به تو گفتم: عمل کنی و دیگر اینکه برای عزاداری من زیاد خرج نکنید چون شهیدانی بودند که جسدشان دربیابانها طعمه حیوانات شد و گمنام ماندند و من هم می خواهم تا آنجایی که می شود گمنام بمانم .
با سلام خدمت پدر و مادرهمسرم و برادر همسرم و پس ازتقدیم عرض سلام ازشما می خواهم که مرا ببخشید و ازاینکه داماد خوبی برای شما نبودم از شماخواهانم که حلالم کنید و بعد از اینکه من به شهادت رسیدم شما هستید که بایستی به زهرا تذکر بدهید که صبورباشد و به او دلداری بدهید. تمام دوستان و آشنایان و فامیل را از قول من حلالیت بخواهید.

آن کس که تو را شناخت جان راچه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هردو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دوجهان را چه کند



منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده