خاطرات شهید
جمعه, ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۳۳
سيزده بدر ز راه مي آید آستينا رو بالا بزنيد، بند و بساط و جمع كنيد، به كوه و صحرا بزنين، كوه صحرا واسه تماشا بزنين. دست بزنين. پا بزنين. به غصه تي پا بزنين. بيرون بياين زخونه ها، كه وقت سير و سفره...

نوید شاهد البرز: شهید یعقوب دلیر روحی فرزند خیرالله در اول مرداد 1349 در کلار دشت شهر چالوس دنیا آمد. وی با اعزام سپاه به جبهه رفت وبعنوان رزمنده دلیرانه جنگید ودر سن شانزده سالگی در منطقه جنگی مهران در تاریخ 1366/1/31  بر اثر اصابت ترکش به سر به درجه رفیع شهادت نایل آمد ودعوت حق را لبیک گفت.


خاطره و دلنوشته از شهید یعقوب دلیر روحی

 


 سيزده بدر ز راه مي آید، آستينا رو بالا بزنيد، بند و بساط و جمع كنيد، به كوه و صحرا بزنين، كوه صحرا واسه تماشا بزنين. دست بزنين. پا بزنين. به غصه تي پا بزنين. بيرون بياين زخونه ها، كه وقت سير و سفره. خنده كنيد، شادي كنيد، كه روز سيزده بدر. هاجر خانم خبر بكن كوكب ومشتي اصغر و عموحسين و نرگس دائي رضا و زيور و بقچه و ساك دست بگير، بغل بزن سماور و قابلمه و باقالي پلو با ترشي زياد خنده كنيد، شادي كنيد، كه روز سيزده بدره با اقدس و باداش غلام، با اختر با گل نساء‌ و گل حبيب با مدلق و واسه خرش برين به اُزگل و فشم برين به افجد و كرج روي چمنها بشينين دسته به دسته فرج به فرج. ز دنيا لذت ببرين تا براتون ميره خنده كنيد. شادي كنيد كه روز سيزده بدره.

ممنوع جاده ها وقتي شبي پشت بود، سبقت بيجا نگيري موقع روندن اتومبيل، اثر ندي تو جاده ها عينهو شوفراي خل كه ياتصادف ميكني يا پرت مي شي از دو عامل، خلاصه احتياط بكن كه جاده ها پر خطره. خنده كنيد. شادي كنيد. كه روز سيزده بدره قاليچه ها رو پهن كنيد. سماور رو علم كنيد. وقتي كه آب جوش اومد چاي را فوري دم كنيد. غذا نسوزه، بچه ها شعله ديگ و كم كنيد. غصه اگر از راه اومد، ساق پاشو قلم كنيد. خنده كنيد. شادي كنيد.

روز سيزده بدره، آي بچه ها برخیزید، بازي كنيد، حل كنيد، آب بازي و يك دو تك واليبال و فوتبال تنوع و بازي بچه ها غذاي روح بشر خنده كنيد. شادي كنيد. روز سيزده بدره .

اگر غذا باقالي پلو با كوفته با ترشي تره سي سبزي پلو ماهي كوكو يا گوجه و نون كره معدتون و پركنيد. كه مايه دردسره، تنقلات هم نخورين زياد، تا بيخ خرخره. پرخوري كار خوبي نيست، مايه صدجور دردسره. خنده كنيد. شادي كنيد. روز سيزده بدره .

اي بلبل كه من باتو بنالم تو بهر گل بنال من بهر يارم

تو بهرگل بنال تا صبح نو روز كه من بريار مي نالم شب و روز

بهار آومد كه من مست بهارم چه مست سردار

همه كودكان دو صدمين بار دارند من مسكين فراق يار دارم

سركوي بلند فرياد كردم اميرالمومنين را ياد كردم

اميرالمومنين اي شاه مردان دل ناشاد مارا شاد گردان

ببوسم دستت اي مادر كه پرودي مرا بيا بابا تماشا كن كه فرزندت شده داماد

به حجله مي روم شادان ولي زخمي به تن دارم

به جاي رخت دامادي لباس خون به تن دارم

ما شقايقهاي پرپر نو بهاري داشتيم

در گلستان جواني روزگاري داشتيم

در كنار يكديگر بوديم يار يكديگر

خاطري شاد و دل اميدواي داشتيم

باد زندگي ما را چنين در خون فشاند

گوئي در آن جهان با هم قرار داشتيم



اكنون ساعت دقيق هشت وشش دقیقه شب، غم سراپايم را گرفت. نمي دانم؛ در اين تاريكي چه بكنم، دائم فكر مرا غرق در خود كرده و ابوذر نيز از روي شوخي پا به او كي نهاده و دائم ضربه مي زند. جز خدا هيچ كس نمي داند، كه در دلم چه مي گذرد. تنهائي در بيابان چقدر سخت و ناگزير خدايا اين جنگ .


عزيزان خميني پر كشيدند سحرگه سينه شب را دريدند

عزيزان خميني با شهادت دوباره فجر ديگر آفريدند

(تقديم به شهيد حسين محمدي نهاد)
برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۱
انتشار یافته: ۱
یعقوب دلیرروحی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۳۷ - ۱۳۹۷/۱۲/۲۲
0
0
عمو جان روحت شاد و یادت گرامی....
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده