سی و چهارمین سالروز شهادت شهید نظر بابا
درد دل با کسانی که با خدا و با تقوی هستند نه با کسانیکه منافق و ضد بشریت هستند. ملت عزیز در راه خدا کارزار کنید و ننشینید تا کفر جهانی بر شما مسلط گردد تا پیش خداوند بزرگ بهترین باشید...

نوید شاهد البرز: درمسلک عشق بايد ترک سرکرد سپس قصد کوي دوست کرد که کوي دوست سر مي طلبد ودل بي تعلق وکيست مصداق اکمل سلوک عشق غير از شهيد.

شهيد شاهد شور است و شور بال شهيد. اگر شهيد شور و نوا نداشته باشد که مرغ دل آن بر زمين مي ماند و همين شور و نوا است که شهيد را شهيد کرده.

لباس وخوراک بسيجيان خاکي است ولي دلهاي آنان آسماني است که جسم از خاک است ودل زآسمان.

درد عشق را جز به عشاق از جان گذشته نمي دهند. آري؛ درد عشق گوهري است که جزدر دل صدفين شهيد جاي نمي گيرد.

آسمان قدس آسمان بي قيود است و لاجرم قدسيان آنان اند که بي قيد وبي تعلق باشند وچه کسي بهتر از شهيد همه تعلقات را وانهاده.

در راه خدا کارزار کنید و ننشینید تا کفر جهانی بر شما مسلط گردد


"شهید نظر بابا" در سال 1341 در کرج ؛ روستای آزاد بر به دنیا آمد در هفت سالگی در همان روستا مشغول تحصیل گردید. پس از چهار سال کلاس پنجم را در دبستان بیلقان خواند و دو سال راهنمایی را در دبیرستان دهخدا تحصیل کرد. در سال 1356 تظاهرات شهرستانها شروع شد. شهید نظر بابا فردی مؤمن و مذهبی بود که همیشه نماز را اولی از هر کار دیگری می‌‌دانست. در نماز جماعت و جمعه حضور داشته وشبهای حرام را نیز عزاداری و شرکت در تکیه‌ها می گذراند. همیشه نماز شب می خواند و زیر لب دائما دعای فرج را زمزمه می کرد. نماز را اول وقت می خواند و در کلاسهای قرانی شرکت می کرد. شهید از زمان کودکی به نماز و دعا و تلاوت قران اهمیت فراوانی می داد. وی از همان بدو کودکی به نماز و دعا و قرآن اهمیت زیادی می‌داد و در رشته ورزش فعالیت داشته و به کارهای فنی و در کارهای برق ساختمان هم فعالیت کرد. از شروع تظاهرات او در همه راهپیمایی‌ها و تظاهرات شرکت داشت و هر شب مقداری اعلامیه می آورد و برای بچه‌ها می‌خواند و آنها را به تظاهرات دعوت می‌کرد. وی همیشه با خونسردی با بچه‌ها بحث می‌کرد و هیچ وقت ناراحت نمی‌شد. چند ماه از این موضوع گذشت، تظاهرات مردم شور و حال بیشتری پیدا کرده بود. وی هر روز به تهران می‌رفت و مقداری نوار امام که از پاریس وارد می‌شد، تهیه می‌کرد و به کرج می آورد و بین بچه‌ها تقسیم می‌کرد. بعد از مدتی شهید با دو نفر از پسر عموهایش عکس و رساله امام را تهیه کردند و بین افراد مطمئن تقسیم کردند. به هر حال کار این سه نفر یکی دو ماه همین بود . بعد از پیروزی انقلاب هم شهید نظربابا با اکثریت شبها در خیابانهای کرج مشغول انجام وظیفه بود. او مدتی در بسیج کرج خدمت کرد تا اینکه عازم خدمت سربازی شد و چهار ماه آموزش را در پادگان گارد 601 لشگر 21 حمزه گذراند. پس از آموزش به پادگان ساری منتقل شد. از ‌آنجا داوطلب شد برای جبهه و تا ‌آخر خدمت فقط 2 ماه در پادگان بود و بقیه خدمت را در جبهه با مزدوران عراقی می جنگید تا خدمت وی تمام شد و به خانه برگشت بعد از یک ماه از طریق از طریق بسیج شهرستان کرج به زاهدان رفت و سه ماه در ‌آنجا بود. پس از سه ماه وقتی برگشت، درست بعد از یک هفته مرخصی وی در مورخه چهاردهم اسفند ماه 1362  بعنوان آرپی چی زن اعزام به جبهه شد. در تاریخ بیست وششم 1362  در منطقه دو کوهه به گفته همرزمانش بدرجه رفیع شهادت رسید و به خیل شهیدان  پیوست و پیکرش جا ماند. پیکر مطهر شهید در سال 1373 به کرج بازگشت. 


وصیت نامه شهید:

     با سلام و درود فراوان به ولی عصر اقا امام زمان این منجی عالم بشریت و نایب بر حقش امام امت ابراهیم زمان در هم کوبنده طاغوت و طاغوتیان و مستکبران و ظالمان جهان و یاور مستضعفان  ابر مرد جهان خمینی کبیر و با درود بر شهیدان صدر اسلام تا شهیدان کربلای ایران که با خونشان نهال انقلاب اسلامی ایران را سیراب ساختند.

 امت عزیز دنیا زودگذر است پس بفکر مادیات نباشید و معنویات را سرلوحه کار خود قرار دهید.

بزرگترین وظیفه ما دفاع از اسلام می باشد و این مسئولیت بر دوش تک تک شما می باشد. پس این امر خطیر را به نحو احسن انجام دهید تا به کمال برسید.

پدر و مادر گرامیم از زحمات بی شائبه شما سپاسگذارم که مرا تربیت کردید و در راه دفاع از حق هدیه نمودید پس ناراحت نباشید و صبور باشید که خداوند با صابران است مرا حلال کنید و التماس دعا دارم

یک فرد بسیجی که همه چیز خود را در راه خدا می دهد و مال و اموالی ندارد وصیتنامه ندارد بلکه نصیحتنامه دارد درد دل دارد

درد دل با کسانی که با خدا و با تقوی هستند نه با کسانیکه منافق و ضد بشریت هستند

ملت عزیز در راه خدا کارزار کنید و ننشینید تا کفر جهانی بر شما مسلط گردد تا پیش خداوند بزرگ بهترین باشید

پدرم و مادرم حلالم کنید به یاد خدا باشید تا دلهایتان آرام گیرد و در سوگ من ننشینید و برای من گریه نکنید و هر وقت خواستید، گریه کنید به یاد امام حسین گریه کنید.

پدر و مادرم بدانید من خودم این راه را پیش گرفتم و هدف من همین بود و از شما می خواهم که از هیچکس ناراحتی نداشته باشید.

هدف من اله بود و از شما می خواهم که راهم را ادامه دهید. از برادرانم می خواهم در یک دست قران و در دست دیگرصلاح بر دارند و به دشمنان اسلام بفهمانند که اگر تمام ما را بکشند دست از مبارزه بر نمی داریم و هرگز زیر بار زور و ظلم نمی رویم.


منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده